درباره وبلاگ مقدمتون ستاره بارون ... آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان ترنم بارون فال حافظ زدنت از پی دل تنگی کیست ؟ من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ توام ...
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته ... به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که ... نه! نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بودهام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد..
......
بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه كه بودم در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن لحظه ای چند بر این آب نظر كن آب ، آیینه عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا كه دلت با دگران است تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد چون كبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم
یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه كشیدم نگسستم ، نرمیدم رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه كنی از آن كوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم... "فریدون مشیری"
نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس صدا کن مرا.... صدای تو خوبست! صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است.. که در انتهای صمیمیت حزن میروید.. در ابعاد این عصر خاموش.. من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است..! و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمیکرد.. وخاصیت عشق اینست!....
صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |